معمولاً وقتی در مصاحبه ای کاملا خرابکاری کرده باشید، میفهمید. اگر در هنگام مصاحبه، با گفتن مطالب غیر حرفهای و سهوی و یا انجام کاری موجبات رنجش مدیر استخدامیتان را فراهم آورده باشید و به این طریق بیکفایتی خود را آشکار کرده باشید؛ در چنین مواردی جای تعجب نیست که دیگر با شما تماس نگیرند.
اما در بیشتر مواقع، با احساس خوبی مصاحبه را ترک میکنید و بعداً اطلاع پیدا میکنید که قبول نشدهاید و یا بدتر از این هیچ خبری به شما نمیدهند؛ در چنین مواقعی ممکن است تعجب کنید و از خودتان بپرسید: چه اشتباهی مرتکب شدم؟
در این موارد امکان دارد که در جریان مصاحبه از الفاظ و عباراتی استفاده کرده باشید که مصاحبه کننده خود را دچار اشتباه کرده است.
نگاهی به عبارتها و الفاظ زیر بیندازید که ممکن است موجب ایجاد رنجش در مصاحبه کننده شود و مطمئن شوید که از این پس این جملات را از فرهنگ لغات خود حذف کنید.
۱- « واقعاً این شغل را میخواهم»
این نکته صحیح است که استخدامکنندگان خواهان اشتیاق و علاقه شدید داوطلبان هستند- اما هر کاری راه و رسمی دارد. ممکن است، قصدتان از گفتن این عبارت نشان دادن علاقه و اشتیاقتان به شغل مورد نظر باشد. اما در حقیقت همانطور که زکِری پینتر، مربی شغلی و مدیر استخدامی، بیان میکند: « پی بردن به حس ناامیدی و لاعلاجی در هیچ متنی جالب نیست. باید با اعتماد بنفس و با صلاحیت ظاهر شوید، نه مانند یک متقاضی درمانده که مجبور به پیدا کردن کار است.»
پینتر پیشنهاد میکند بجای این عبارت بگویید: « از اینکه درخواستم را پذیرفتید و با من مصاحبه کردید هیجان زده شدم، منتظرم که در مورد جزئیات این شغل بحث کنیم.»
۲- « آیا این شغل شامل مزایا هم میشود.»
اشتباه نکنیم- البته مسلم است که پیدا کردن جواب این سوال با ارزش است، اما به قول معروف هر سخن جایی هر نکته مکانی دارد.
ایپرو کلیم کویر، مربی شغلی، میگوید: «اشتباه مصاحبه شوندگان این است که این سوال را خیلی زود مطرح میکنند، این سوال مهمی است؛ اما هنگامی باید بپرسید که کارفرمایتان مایل به ادامه کار با شما باشد و یا پیشنهادی بدهد.»
کلیم کویز دلیل این نکته را اینگونه بیان میکند: «متأسفانه، پرسیدن این سوال باعث میشود که اینطور استنباط شود که به دلایل نادرستی بدنبال این شغل هستید. بجای آن سوالی بپرسید که نشان بدهد چگونه میتوانید به شرکت در رسیدن به هدفهایش کمک کنید. این سوال میتواند جایگزین خوبی باشد: جایگاه این شغل را در رسیدن به اهداف سازمان چگونه برآورد میکنید؟»
۳- « اُوم…»
چه کسی در بین ما هست که این تجربه را نداشته باشد که در میان مصاحبه یکدفعه همه چیز از خاطرش برود. این اتفاق حتی برای بیشتر افراد کارآزموده و با تجربه هم ممکن است بیفتد، اما روش بهتری برای روبرو شدن با این موقعیت به جز گفتن «اُوم…» و به دنبال آن یک مکث ناشیانه وجود دارد. این نکته اهمیت دارد که این صدا متفکرانه باشد نه اینکه نشان دهنده یک ذهن خالی باشد.
کلیم کویز پیشنهاد میکند: « اینکه سعی کنید که سکوت را با کلماتی مانند اُوم پر کنید مثل این میمانند که دارید فکر میکنید که چه بگویید. اگر به زمان بیشتری احتیاج دارید، بگویید چه سوال خوبی پرسیدید اجازه بدهید که کمی به آن فکر کنم؛ به این روش، میتوانید بجای اضطراب با آرامش افکارتان را جمعبندی کنید و پاسخ دهید.»
۴-« مثلاً…/ فکر کنم…/ میدانید…»
علاوه بر لفظ « اُوم» چند کلمه اضافی دیگر وجود دارد، که مطابق با نظر جین ویوین، مربی شغلی، ادای این کلمات شما را فاقد اعتماد بنفس و بیاستعداد نشان میدهد؛ نه یک برنده در مصاحبه.
البته مسلم است که این کلمات را از روی عمد نمیگویید، بنابراین اولین قدم این است که تشخیص دهید که غالباً چه موقع از این کلمات استفاده میکنید.
ویوین میگوید: « تمرین کلید موفقیت است. جوابهای خودتان را در طی یک مصاحبه ساختگی ضبط کنید، تا متوجه شوید که چگونه از این الفاظ اضافی استفاده میکنید؛ سپس بر روی آنها کار کنید تا پیشرفت کنید. همچنین عبارات منفعلی مانند « فکر کنم، و « همین طور که میدانید، را حذف کنید و به جای آنها عبارات محکم و رسمی قرار دهید. این کار باعث میشود که اعتماد بهنفستان بالا برود و شما را در نظر کارفرمایان و مسئولین کارگزینی گیراتر نشان دهد.»
۵- « همانطور که قبلاً گفتم…»
شاید این عبارت بیضرر به نظر برسد، اما دآنا شِنن، مربی شغلی، میگوید:« خواه این عبارت به موقعیتی که قبلاً آن را بیان کردهاید ارجاع شود یا دوباره شرح یک مهارت و موفقیتی که قبلاً به آن اشاره کردهاید را تکرار کند، این عبارت میتواند این مفهوم را القا کند که مصاحبه کننده به حرفهای شما توجه و گوش نکرده است؛ و حتی احتمال دارد بدتر از این برداشت شود، ممکن است اینطور بنظر آید که داوطلب قادر نیست بین تجربیات و مهارتهایش ارتباط صحیحی برقرار کند و مجبور است که اطلاعات را برای دفاع و پوشش دادن صحبتهایش دوباره تکرار کند.»
یک راه حل ساده برای اجتناب از این وضعیت چیست؟ به موقعیتهای که ممکن است شما را به گفتن چنین عبارتی سوق دهد فکر کنید.
شِنن توصیه میکند:« موقعیتهای جدیدی که می توانید، تخصص شغلیتان را شرح دهیدبررسی کنید؛ یکی از تمرینهای خوبی که قبل از مصاحبه میتوانید انجام دهید این است که وظایف شغلیتان را مرور کنید و شرح هر یک از وظایف شغلی خود را بنویسید و به این روش، هنگامی که کارفرما سوالی مشابه این تمرین بپرسد داوطلب داستانی آماده و با کیفیت برای گفتن دارد.»
۶- « سخت کوشی، یادگیری سریع، خودانگیزی و غیره.»
شاید گمان کنید این معرفی آسانسوری و بیان کلمات خوبی مانند اینها موقعیت مؤثری برای شغلتان ایجاد میکند؛ اما در نظر داشته باشید که مصاحبهکنندگان زمان کمی در اختیار دارند و میدانند که این کلمات همه شعار، خودستایی و بدون مفهوم است.
اِرورآ مِنی گِلو، مربی شغلی، بیان میکند:« این کلمات کلیشهای هیچ مفهوم خاصی ندارد. آنها هیچ خصوصیت بارزی را نشان نمیدهد، و حتی تعیین نمیکند که آیا برای کار در شرکت گزینه مناسبی هستید یا نه؛ به جای استفاده از این کلمات تمرین کنید که یک داستان مختصر و خاص در رابط با سختکوشی و استعداد سریعتان در یادگیری تعریف کنید. این حکایت شخصی میتواند شما را از بیشتر داوطلبان متمایز کند و به عنوان یکی از بهترین و حائز اهمیتترین قسمت مصاحبه شما عنوان شود.»
۷- « شانسم برای استخدام شدن چقدر است؟»
صادقانه بگویم: امکان دارد که این سوال یک سوم ذهنتان را در طول مصاحبه به خود مشغول کرده باشد؛ اما این به این مفهوم نیست که به این علت که میخواهید جواب آن را بدانید، واقعاً این سوال را بپرسید.
پینتر میگوید: « اگر این سوال را بپرسید، شانس خودتان را به صفر میرسانید- این کار فراتر از بیچارگی است و شما را به جایگاه تاثر آوری سوق میدهد.» پینتر پیشنهاد میکند بجای این سوال یک سوالی در همان حدود و تقریباُ مشابه، با فرمی متفاوت بپرسید مثلاً بگویید: « آینده کاری اینجا واقعاً مهیج بنظر میرسد، فکر میکنید عضو مفیدی برای تیم کاریتان شوم؟»
۸- « اخراج، تنفر، وحشت…»
استفاده از کلماتی همانند اینها برای بیرون از محیط کار و هنگامی که با یک دوست صمیمی هستید شاید مناسب باشد؛ اما در طول جریان مصاحبه؟ نه اصلاً خوب نیست.
مِنی گِلو میگوید: « از سخنان منفی دوری کنید خواه روی سخن به خودتان، به شغل قبلیتان، محیط کارتان، و یا هر چیز دیگری که در دنیا است باشد. بر روی این کلمات سرپوش بگذارید، هیچ کس نمیخواهد یک فرد منفیگرا را استخدام کند!
حتی اگر در گذشته تجربیات واقعاً سختی داشتهاید، نشان دهید که تحت فشار هم میتوانید خونسرد باشید و میتوانید عضوی با بصیرت و بخشنده برای گروه باشید.»
او توصیه میکند: از بیان موضوعاتی که در موقعیت حاضر مناسب نیستند اجتناب کنید، و بجای آن از چیزهایی صحبت کنید که بدنبال آن هستید، از طرز بیان مثبت استفاده کنید. مدیران کارگزینی میدانند که اگر جویای کار جدیدی هستید، و از این موقعیت جدید راضی باشید احتیاجی به زخم زبان زدن ندارید؛ بجای منفیگرایی بر روی کارتان تمرکز کنید و اینکه به چه علت میخواهید به تیم کاری بپیوندید.
۹- « با مدیرم سازش نداشتم.»
این یکی از عبارتهای منفی است که تاکید بخصوصی داریم از آن دوری کنید.
هنگامی که کارفرمایان اعضای جدیدی برای تیم کاری استخدام میکنند، مدیران میخواهند مطمئن شوند که کارکنان جدید خوشمشرب باشند و دوستانه با هم رفتار کنند. ویویانو پیشنهاد میکند: « مطرح کردن این عبارت باعث میشود که ناسپاس، ناخوشآیند و سخت جوش بنظر برسید. بجای این عبارت سعی کنید چیزی مانند این بگویید:« دوسال گذشته را در فلان شرکت کار کردم و تجربیات زیادی بدست آوردم؛ اما خواهان کاری هستم که بتوانم استعدادهای بالقوهام را با شرکت در پروژههای چالشبرانگیز و یا عضو شدن در گروهی که مرا با افکار متنوع روبرو کند رشد دهم.»
کلید موفقیتتان در این است که به فرصتهایی که پیش رو دارید تمرکز کنید نه به فرصتهایی که از دست دادهاید. سپاسگزار باشید و آماده پیشرفت شوید.»
۱۰- « کمالگرا هستم.»
تقریباً هر مسئول استخدامی این جواب را در پاسخ به این سوال شنیده است:« بزرگترین نقط ضعف شما چیست؟»
کلیم کویز میگوید:« این یک جواب کلیشهای است، و نشان میدهد که تکالیفتان را انجام ندادهاید.»
ویویآنو توصیه میکند:« هنگامی که مدیران کارگزینی در مورد زمینههایی که در آن پیشرفت داشتهاید سوال میکنند، واقعاً میخواهند بدانند که آیا خودآگاهی دارید. با جواب دادن به این روش غیر موثق و نابهنجار اینطور بنظر میرسید که درک درستی از نقاط ضعف خود ندارید؛ نقطه ضعفهای واقعیتان را بیان کنید، آنها میتوانند: طفره رفتن از سخنرانی در جمع، تجزیه و تحلیل اطلاعات و یا هر چیز دیگری باشد. فقط مطمئن شوید که بیان آنها مانعی در رسیدن به موفقیت و کارتان نباشد و در نظر داشته باشید که همیشه توضیح دهید که چگونه در جهت بهبودی آنها تلاش میکنید.»
۱۱- « فقط، در حقیقت، من متخصص نیستم اما…»
مواقعی است که اغلب افراد به این کلمات به این جهت که بنظر متواضع برسند یا بنحوی از بیان عقایدشان طفره بروند تکیه میکنند؛ اما قبول کنید که استفاده از کلماتی مانند اینها هیچ گونه کمکی در جریان مصاحبه به شما نمیکند.
مِنی گِلو بیان میکند:« تعدادی از ما تمایل به استفاده از کلماتی داریم که اعتبار و اقتدارمان را کم کنیم و تزلزل و نا امنی را به دیگران انتقال دهد. علت این امر عدم اعتماد بنفس است. اگر در فرهنگی بزرگ شدهاید که داشتن اعتماد بنفس خودستایی به حساب آید و یا به طور ساده خارج از عرف معمول است؛ از شما دعوت میکنم که ریشه و علت الگوهای زبانیتان را پیدا کنید و اگر بدنبال نتایج بلند مدتی هستید بر روی آنها کار کنید و تغییرشان دهید.»
خلاصه کلام این که او میگوید بر روی این مطلب کار کنید: «تمرین کنید که بر سر اصل مطلب بروید» و بجای اینکه مثلاً بگویید:« در واقع، تعجب میکنم، میتوانم این سوال را بپرسم…» سوالاتتان را بدون مقدمهچینی بیان کنید و سعی کنید از روی کلماتی که مانع پیش رفتن مکالمه میشود پرش کنید و کلمات اضافی را از قلم بیندازید.
۱۲- « واقعاً سوالی در رابطه با شرکت ندارم»
پینتر میگوید:« هنگامی که مسئولین کارگزینی میپرسند که آیا سوالی در مورد شرکت و یا سِمت شغلیتان دارید، نه تنها با این کار ادب خود را میرسانند بلکه بخشی از دلایل این کار به این نکته برمیگردد که میخواهند علاقه و دانشتان را نسبت به شرکت ارزیابی کنند. اگر مراقب باشید، میتوانید سوالی مناسب با شرایط خود بپرسید که شما را به سمت مکالمهای سودمند سوق دهد.»
محدودیتی در مورد تعداد سوالات وجود ندارد؛ اما پینتر دو سوال ویژه پیشنهاد میکند که میتوانید از آن استفاده کنید:« ۱- میتوانید در مورد چالشهایی که اخیراً سازمان با آن روبرو بوده است توضیح بدهید و اینکه سازمان چه استراتژی گروهی در حل این مسئله استفاده کرده است؟
۲- در این سِمت شغلی موفقیت با چه معیاری و چگونه ارززیابی میگردد؟»
۱۳- « از چه زمانی میتوانم کارم را شروع کنم؟»
ممکن است شخصیتهای خونسرد و با اعتماد بنفس در فیلمها و سریالهای تلوزیونی دیده باشید که در پایان مصاحبه لبخند رضایتمندانهای به مدیر کارگزینی خود میزنند، درحالی که اطمینان دارند شغل مورد نظر را بدست آوردهاند؛ اما این صحنهها فقط نمایش و فیلم است و شما نباید به هر چیزی که بر روی پرده نقرهای میبینید اعتماد کنید.
پینتر میگوید:« معمولاً پرسیدن سوالاتی مانند این باعث میشود که در مصاحبه کننده این حس بهوجود آید که شما مغرور، گستاخ و غیر حرفهای هستید. به عنوان جانشین این سوال توصیه میشود که در پایان مصاحبه بگویید: از زمانی که برایم اختصاص دادید خیلی متشکرم. امیدوارم که بهزودی پاسخی از شما دریافت کنم.»